فرشته های زندگی من!

هنوز چند دقیقه ای نیست که بابا و مامان رفتن اما به اندازه یه دنیا دلم تنگشون شد. الانه که یکی پخ کنه، من گریه میکنم.
بابا و مامان من مثل format کامپیوتر می مونن. وقتی میان همه چیز رو از روحیه گرفته تا امور خونه شاد و مرتب و منظم میکنن و می رن. چقدر دوسشون دارم خدایا. هیچ وقت ازم نگیرشون..... دلم گرفته. برای صدای مامانم و "دخترم دخترم" گفتنای بابا.
دوستتون دارم. خدا به همراتون. 
 بعدا نوشت: کاش همسری خونه بود چون دلم هم برا اونم تنگ شده....
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد