قضاوت!

پست  هدیه رو که در مورد قضاوت بیجا بود رو خوندم.دقیقا می فهممم که بی خودی قضاوت کردن چه حالی از آدم می گیره. من خودم جز اون دسته از آدمها بودم که همیشه می گفتم هر کی هر چی دلش می خواد بگه اصلا مهم نیست اما الان میبینم که گاهی آدم کم میاره.
تو خوابگاه که بودیم یه خانمی که اهل خمین بود خیلی هم ادعای دین و ایمانش می شد به اتاق ما خیلی رفت و آمد می کرد. اسمش مریم بود. این خانم بدون رعایت، هر دفعه که وارد اتاق می شد به من می گفت با اینکه شمالی ها همه خرابن اما از تو تعجب می کنم که اینقدر خوبی.. اونم به خاطر اینه که مامانت تبریزیه و الا اگر مامانت هم شمالی بود حتما.....
در دید من اون دختر آخر تحجر بود و همیشه برام خیلی کوچیک می اومد که بخوام در مورد این چیزا باهاش بحث کنم. اما یه روز دیگه طاقتم طاق شد گفتم بگو ببینم تو چی دیدی از شمالی ها این قدر داری راحت در موردشون قضاوت می کنی؟ می دونین چی گفت؟ گفت: من خودم به چشمای خودم دیدیم که یه خانم شمالی  کنار ساحل با برادر شوهرش س.ک.س می کرد. اونم جلوی چشم شوهرش.
من داشتم شاخ در میاوردم گفتم اصلا این جوری نیست عزیز من تو خودت دیدی. گفت آره همه دیدن.
بعدا کاشف به عمل اومد که خانم دیده که خانمی در کنار برادر شوهرش و شوهرش داشته راه می رفته از یه طرف دست شوهرشو گرفته از طرفی دیگه دست برادر شوهرشو گرفته... خوب. ببینید چه قدر این دختر بی شعور بود که این حرف رو میزد، اون اصلا نمی دونه س.ک.س چیه حالا بیا اول حالیش کن که س.ک.س چیه بعد حالی کن که مگه دست برادر شوهرشو بگیره یعنی خرابه؟ بعدا حالیش کن که بالام جان مسافر تو شمال زیاده اونم کنار ساحل دریاها از کجا معلوم که مسافر نبودن؟ نه عزیز من حالی کردن این آدم، خوندن یاسین تو گوش خره. اینم مثلا آدم تحصیل کرده اش. حتما اگر الان منو ببینه که با برادر شوهرام دست میدم یا با پسرای فامیل دست میدم ، خونم رو حلال می دونه.
اوه اینقدر من از این موارد تو خوابگاه دیدم که دیگه پر شدم.اکثرا هم اهل شهرای محروم و بدبخت بیچاره و کوچیک بودن که هنوز اون رسومات دیدن دستمال خونی شب زفاف رو از دل و جون قبول داشتن.
وقتی تموم حجم  مغز آدم رو مسائل جنسی پر کنه از همون آیینه هم به رفتار دیگران نگاه می کنه و در موردشون قضاوت می کنه. نمی دونم نسل این آدمها کی می خواد تموم شه ، تا کی می خوان با ذهن کثیفشون دنیا و آدمهاشو ببینن. دوست عزیزم هدیه جان ناراحت نشو. به این آدمها بخند و براشون متاسف شو که این قدر کوچک و هرز و ابله اند که ظرفیت و طاقت بزرگی دنیا و آدمهاش رو ندارن که هیچ تازه به قول یکیشون (خودت می دونی کی) تو همون دنیای کوچیک و پر از کثافت خودشون پادشاهی می کنند.
من و تو باید زندگیمونو بسازیم و مادرانی نمونه  برای فرزندانمون بشیم. 
به امید اون روز .........
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد