تولدم مبارک!

خوب من الان خیلی پر انرژی ام با اینکه امروز خیلی کار دارم. باید برم ترمینال با آریا چون باید یه بسته‌ که برام از شمال فرستادنو بگیرم بعد بریم سمت خوابگاهم (قبل از تجریش) تا از مسئول شب اونجا نامه‌ بگیرم چون برای ادامه‌ی کارای فارغ‌التحصیلیم لازمه.

امشب شب تولدمه. راستش من اصلا آدمی نیستم که اگر کسی تولدم یادش رفته باشه یا سایر مناسبتهای زندگیم، از کسی دلگیر بشم. حتی اگر همسرم باشه. اما اگر کسی باشه که بهم تبریک بگه و این روز یادش باشه، یه دنیا خوشحال میشم. همون کاری که سهره‌ی عزیزم کرد و  توی این مشغله‌های ذهنی که گاه وبیگاه همه‌مون توی زندگی دچارش میشیم و خیلی چیزا ممکنه یادمون بره، بهم یادآوری کرد که هنوز، وجود دارم و دارم 1 سال بزرگتر و پخته تر میشم. احساس قشنگی بود سهره جان. ازت ممنونم. زیبا ترین هدیه بود برام. ممنون گلم.

راستش دارم فکر می کنم که حالا که میخوام تولد 25 سالگیمو جشن بگیرم یه کم خودمو مرور کنم ببینم که آیا واقعاً تجربیاتم و رفتارم مثل آدمایی می مونه که 25 سال عمر کرده باشن؟ وقتی خدا بهم یکسال دیگه فرصت زنده موندنو داده، چه استفاد‌ه‌ای کردم ازش؟

تصمیم دارم حالا که بزرگتر شدم رفتارام رو هم ارتقا بدم. یه کم کله‌شقم، یه کم زودجوشم و زود رنجم... می خوام بذارمشون کنار. بجاش دلمو بزرگتر کنم ظرفیتم رو بیشتر کنم. در غیر این صورت چه فرقی با یه گیاه خودرو دارم که هرسال قدش بلندتر میشه ،باز اون هر سال یه گلی میده، من چه گلی بدم؟ می خوام اونقدر دلمو گنده کنم که بتونم آدما رو زود ببخشم، و کمتر از آدما ناراحت شم. می خوام دنیامو بزرگتر کنم که آدمای زیادی تووش جا بشن حتی اونایی رو که دوستشون ندارم.

امروز صبح شروعش کردم. یه دوستی داشتم که فکر می کردم خیلی باهم صمیمی هستیم، اما اون در شرایطی که بهش احتیاج داشتم خودشو کشید کنار. البته من هم آدمی نیستم که خودمو محتاج کسی کنم ولی به خاطر کمک‌های زیادی که بهش کرده بودم، انتظار نداشتم که این جور رفتار کنه. برای همین هم منم مثل خودش شدم. ارتباطم رو باهاش داشتم چون اگر باهاش بهم میزدم ، ممکن بود احساس ضعف کنم در حالیکه من فقط باید اتکام به خدا باشه و به هیچ آدمی محتاج نباشم. اما من هم دیگه بهش کمکی نکردم. از آدمایی که فقط زمانی که بهت احتیاج دارن میان سمتت بدم میاد. اما امروز تصمیم گرفتم تغییر کنم. امروز به تلفنش جواب دادم و در مورد کاری که داشت کاملا راهنماییش کردم. از ته دل این کار رو کردم. گفتم شاید اون هم خوبی کردن رو یاد بگیره. شاید ،نمی دونم، اما مهم اینه که من چیزی رو از دست ندادم و مثل اون نشدم.

بابام میگه اگر به کسی محبت کنی نباید انتظار داشته باشی همون شخص هم بهت محبت کنه و در حقت لطفی کنه، این محبت تو میره به طبیعت، طبیعت اون رو به شکل دیگر و در قالبی متفاوت بهت ارزانی می کنه. مثلا در قالب "سلامت جسم و روح" یا "فرزند سالم و صالح" یا "همسر خووب" یا موفقیت های دیگه...

منم می خوام همینطور بشم. اونقدر بزرگ شم که آدما از بزرگی روحم بهم احترام بذارن...

خدایا کمکم کن که بتونم از هر کسی به اندازه‌ی خودش توقع داشته باشم.

پ.ن۱: امشب با همسری تولد نمیگیریم، بلکه فردا شب با هم جشن میگیریم. چون خیلی سرمون شلوغه امشب.

پن۲: البته اینا به این معنی نیست که اجازه بدم کسی از محبتام سو استفاده کنه. تا اونجایی که ظرفیت مخاطبم اجازه میده و تا اونجایی که به هویت و شخصیتم خدشه‌ای وارد نشه سعی خودمو می کنم.

همه تونو دوست دارم و امیدوارم هر کی هر مشکلی که داره تو زندگیش حل بشه. به امید آن روز


نظرات 9 + ارسال نظر
آبجی لیلا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:51 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

الهی
حسه قشنگه بودنت و تبریک می گم و تنها کادویی که می تونم از این راه دور بهت بدم کلی دعایه خیره واسه خودتو خانوادتو اقایه شوشوو زندگیت و انش الله نی نی هایه قشنگ ایندت
ان شالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشی
ان شالله عمر با عزیت داشته باشی عیزیزم.
ممنونم به خاطر سنگه صبور بودنت.....
تصمیمه عالی گرفتی همون تصمیمی که من واسه خونه تکونی دلم گرفتم
و با حرفه بابایه گلت 100 درصد موافقم یعنی کلمه به کلمشو قبول دارمو و همیشه سعی کردم بی توقع محبت کنم.

الهی کاش پیشه هم بودیم اونموقع می تونستیم همه دوستایه چه وبلاگی چه غیر وبلاگس دور هم جمع بشیمو تولدته اجومو چشن بگیریم.
می بوسمت و هوارتا هوارتا واستن ارزویه خوشبختی می کنم.
ان شالله هر چی که از خدا می خوای و هر چیزه خوبی که هنوز به مخیلتم نرسیده کهخدا بهت بده حتما بهت هر چه زودتر بده...
جاری باشی



ای جونم ممنون لیلا ی عزیزم. بهترین آرزوها رو برام کردی. منم همینا رو برات آرزو دارم. از هدیه‌ی زیبات هم ممنونم. من الان کلی ذوق مرگم. خیلی دوستت دارم و برات بهترین هارو آرزو می کنم و همیشه برات وقت و انرژی دارم.
بووووووووووووس

آبجی لیلا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:08

ای الهی فدایه اجویه جوجه یه روزم بشم
شرمنده ها تویه مسنجر با ایدی حنانه ادتون کردم
شاید اینجوری بشه بیشتر با هم حرف بزنیم

به یاد بچه گیامون :
آش ماش بیرون باش مواظبه خودت باش

جیک جیک...... acceptet کردم عزیزم. بووووووووووووووووووووس

علیرضا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:38 http://morghehava.blogfa.com

هزار شاخه گل یاس و نیلوفر و شب بو تقدیم تو. برات بهترینها رو آرزو دارم و تولدت رو هزاران بار تبریک میگم.
امیدوارم سالهای سال با سعادت و خوشبختی و شادی وآرامش در کنار همسر و خانواده و کسانی که دوستشون داری زندگی کنی.
پیداست که پدر دانا و روشن ضمیری داری. بهت تبریک میگم. کلامش کاملا درست و صحیحه.
خوشحالم که این رویه رو شروع کردی. حتما برکتش به زندگیت وارد میشه.
اگر کسی جواب خوبیت رو بد داد بدون که طبیعت خوبش رو بهت میده. نا امید نشو.
بازم زاد روزت رو بهت تبریک میگم. برات بهترینها رو آرزومندم.

ممنون دوست عزیز. از این که دوستانی مثل شما دارم به خودم می بالم. همه‌ی بهترینها را برای شما و خانواده‌ی گرامیتان آرزو دارم...

سهره چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:37

سلام نازنینم گل خوشگل تولدت مبارک صدسال زنده باشی در کنار همسرت و خونواده گلت..بهترین ارزوها رو برات دارم و میخوام از خدای مهربون..دوستت دارم ..امیدوارم هر وقت که جشن میگیری شاد باشی و لحظهات قشنگ باشه ..گلم نمیشد زودتر تبریک بگم ..برا این چیزها هم زیاد دلگیر نشو منم مثل تو فکر میکنم واز این طور ادما خوشم نمیاد خدا پدر مهربونتو سالها حفظ کنه و از تجربیاتشون درس بگیری صبا جونم ..برات ارزوی طول عمر و خوشبختی دارم میبوسمت خوشگله من کاری نکردم که قابل باشه اینا از لطفته ..دوست داشتم کنارم بودی اما لطف کن و از ابجیت بپذیر.به امید روزای شاد برای گل سهره

سلام سهره‌ی گلم. فدات شم عزیزم، هدیه‌ی ارزشمندت رو روی چشمم می ذارم و می پذیرم. من هم آرزو دارم که سهره‌ی گلم خوشبخت تر از همیشه با همسرو دختر کوچولوی نازنینش زندگی کنه، روزی بشه که بیای اینجا بگی عروسی مبیناست و منو دعوت کنی :))
ممنون عزیز دلم، اتفاقاً شما اولین کسی بودی که بهم تبریک گفتی (البته بعد از آریا )
دوستت دارم و از همین راه دور روی ماهت رو بوسه باران میکنم...

sohreh چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:51

salam salam sobh bekhyr khoda cheshay ghashngeto negahdareh ishalah hatman roo saram ja dari gol elahi fadat sham y alame khoshhalam bekhatere vojdeh nazaninet..tavalodet khosh begzareh

لطف داری شما عزیزم. من که دیگه از این همه محبت شما شرمنده شدم نمی دونم چه جور باید جبران کنم. جای شما خالی می کنم عزیزم. دوستت دارم.

مبینا چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:14

خاله صبا سلام تولدتون مبارک خوش باشید و خوش بگذره ببخشید خاله امروز امتحان دارم نتونستم زودتر بیام خوشحالم براتون میبوسم شمارو..

سلام مبینای ناز نازی و خوشگل من. خوبی؟ الهی عزیزم.. همین که به یاد من بودی برام یه دنیا می‌ارزه گلم. ایشالله امتحانت خووب خووب شه، روزی بیای به من پیرزن بگی خاله صبا بیا دندوناتو درست کنم :))
قربونت برم عزیر دلم. همیشه شاد باش که خنده‌ات بوی زندگیه.
دوستت دارم خاله جون :‌*

مامان مبینا چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:17

صبا جون رفت اماده شه واسه مدرسه بچم وقت نداره نه اینکه میخواد دکتر شه درساش سنگینه ای وای شما ببخشیدش ولی خیلی ذوق داره مبینا عاشق تولدا و جشنهاس باور کنما دوستت داریم

چی‌رو ببخشم؟! همین که به یاد من بوده برام باارزشه و کلی ذوق مرگم می کنه. قربون دل مهربونش بشم من.
یه روزی خاله خودش براش یه جشن گنده میگیره کلی خوش میگذرونیم.
منم دوستتون دارم. یه دنیا. خیلی بیشتر از یه دنیا...
سلامت باشین همیشه....

باران چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:09 http://bojd.blogfa.com

تولدت مبارک انشااله صد سال به خوبی و خوشی در کنار خانواده محترم به خوبی و خوشی زندگی کنید

ممنون دوست عزیزم. بهترین ها رو برای شما آرزو دارم.

آفرینش چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:37

تولدت مبارک باشه عزیزمممممممممم ( بوس بوسی )

انشالله جشن تولد 125 سالگیت رو در کنار عزیزترینات برگزار کنی و وقتی چشماتو میبندی که شمعارو فوت کنی و گذشته هارو مرور می کنی هیچ چیزی جز شادی و سلامتی و موفقیت و خوشبختی نتونی توی 100 سال گذشته پیدا کنی
ببخشید دیر شد . هربار میومدم یه چی پیش میمد نمیشد .
بوس بوس بوس

الهی قربونت برم. مرسی عزیز دلم. واقعا یه دنیا ممنون. قدر رو چشمم گذاشتی و اومدی بهم سر زدی. من هم برات آرزوی موفقیت و شادی میکنم با عمری طولانی و با عزت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد