یعنی دیگه شور همه چیو در آوردن... یعنی چی؟ مردم چه گناهی کردند که به خاطر عقاید پوچ شماها این همه عذاب بکشن؟

امروز رفته بودم چهارراه ولیعصر.. ماشین گشت عین جن یهو سر رسید، میخواستم برم سر تخت‌طاووس ومنتظر ماشین بودم. تا یه ماشین بگیرم فکر میکنم چندین بار دستامو مشت کردم. آخه لاک داشتم. اونم چه لاکی؟ پوست پیازی کمرنگ. معمولا آرایش هم خیلی کم میکنم و مانتوهام هم نه کوتاهه نه بلند. در کل ساده‌ام. اما دلم به حال خودم سوخت. به حال همجنسام سوخت.. این چه وضعشه آخه؟ چقدر خفقان آخه؟ منکه کار خودمو میکنم. میدونین چیه؟ هر چی بیشتر گیر بدن، بدتر میکنم. چون دارن زور میگن و زیادی نباید زیر بار زور اینا رفت.

بگذریم. کلاس نقاشیم امروز خیلی خوب بود، اما وقتی برگشتم خونه خسته‌ی خسته بودم و نا نداشتم. اومدم یه کم خیر سرم بخوابم که قصابی سر خیابونمون زنگ زد که خانوم مهندس، جیگر تازه دارم شییییییییییشه، بیا بگیر. منم گفتم نگه دار بعدازظهر شوهرم بیاد ازتون بگیره. خودم حال نداشتم برم بیرون. راستش از تصور جیگرها دهنم آب افتاده...

حجت و قدرت هم خوبن و دست‌بوسن حجت خیلی خیلی عاطفیه. وقتی غروب که میشه و خوابش میاد، بالهای کوچکش رو آویزون میکنه و جیک جیکی سر میده که آدم دلش کباب میشه. بعد اگر یه متر اونورتر دستت یا پاتو ببینه میدوه سمتت تا کله‌ی کوچولوشو فروکنه لای انگشتای پا یا دستت بعدش به چنان خواب عمیقی فرو میره که دلت نمیاد بیدارش کنی... اما قدرت، شیطون و بامزه‌ است. کاری نداره که نازش کنی یا نه، بلکه فراری هم هست. فقط میگه باید کنارم باشی وقتی من دون میخورم والا دنبالت میگرده و یه جورایی از تنهایی میترسه.

اینم چند تا عکس. قهوه‌ایه قدرته و زرده حجته...




نظرات 28 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:00 http://www.bojd.blogfa.com

سلام
وای این حجت و قدرت چقدر خوشگلن
البته پیداست که قدرت شیطون تره !
در خصوص گشت ارشاد هم با شما موافقم هر چی به اینها رو بدی بدتر میکنن باید ملت دهن کجی بیشتری بکنن

مرسی، آره بابا شیطنت از تمام وجودش میباره....
آره موافقم، دیگه زیادی دارن پاشونو از گلیمشون درازتر میکنن. به خدا اگر سرمونو بندازیم پایین، به لباسِ .... آدم هم گیر میدن به خدا...

فرفر چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:54

لا اکراه فی الدین ...
والا اینا باید قرآن ورژن 2 رو برن تو کار تالیف و تدوین و این صحبتا
نیگا جوجوهاشوووووووووووو
خوشکلن ماشاللهه ... پیر بشن .. خوشبخت بشن

فکر کنم تا الانم رفتن تو کارش :(
خوبی فرفر جونم؟
مرسی جوجوها قابل ندارن، لب تر کن، کبابی تحویلشون بیگیر :*

شیرین خانومی پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:02 http://havooo.blogfa.com

سلامون علکین حاج خانوم
لاک دیگر چه می باشد آیا ؟ به کجایشان میزنند آیا؟
تازه اونم پوست پیازی که من خیلی خوشم میاد . از این به بعد باید اینجوری بریم بیرون .
به نظرم باید اسم حجت رو عوض کنی چون فکر میکنم دخمل باشه

سلام همشیره :)
خوبی؟ ئالله منم نمیدونم لاک چی بید اما منم عاشق همون پوست پیازیشم...
حجتم مرد :(

آمنتیس جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:06

وای خدای من جوجه هات چقدر نازن.منم اون روز میخواستم برا سالار بخرم چون همش گریه میکرد میگفت که براش بخرم ولی از ترس اینکه نتونیم نگهشون داریم و باعث مرگشون بشیم نخریدم الان این جوجه ها رو برا سالار نشون دادم کلی حال کرده و هی میگه براش نشون بدمومیگه چرا برامن نخریدی ؟ببین کامپیوتر برا خودش خریده،منم بهش میگم کامپیوتر اینارو برا تو خریده که نگاشون کنی واونم کلی ذوق میکنه.

ای جانم قربون این سالار شیطون برم. بگو خودت که جوجه‌ایییییییییییییییییییییی... الهی از طرف من گازش بگیر.. دلم براش ضعف رفت.
راست میگی نخر، منکه خریدم دلم براشون کبابه....
راستی با یه آیدی دیگه برات ایمیل فرستادم ها . نمیدونم به دستت رسید یا نه....
سلام به همسرت برسون..
میبوسمت...

آریا جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:17 http://charkoh.blogfa.com/

سلام سپیده خانوم (اینبار که اسمتون را اشتباه ننوشتم؟).
من از اون موقع به بعد میام وبلاگتون را میخونم. راستی ی بار ی پسری را تو تاکسی دیدم نمیدونم چرا وقتی داشت ترکی قشقایی صحبت می کرد ی حسی بم گفت این آریای شماست. از فردوسی اومدیم تا بلوار کریمخان.
به هر صورت امیدوارم زندگیتون هر روز شیرین تر از گذشته باشه و همیشه خدا هواتونو داشته باشه.
میدونم شاید یک کم از خانواده همسرتون دلگیرید. بیشتر از روی نظراتی که برای میگذارید حدس میزنم ولی این را هم قبول کنید که آن ها هم براساس فرهنگ خودشان و چیزی که فکر میکنند درست هست قضاوت میکنن. اگرچه در همه فرهنگ ها و تقریبا همه خانواده ها آدم های با تفاوت سلایق پیدا می شوند. اینگونه تفاوت نظرها در بین کسانی که از دو فرهنگ مختلف هستند مخصوصا تو ایران که همه دوست دارند تو زندگی دیگران سرک بکشند تا حدودی طبیعی است. این روزها تصمیم ها همه لحظه ای شده است و گاهی انسان از کاری و حرفی که چند ساعت پیش کرده و زده پشیمان می شود. به هر حال میدانم شما آنقدر دانا هستید که زندگیتان را با شادی اراده کنید اگرچه در ایران و شاید در کل جهان انسان بی غم پیدا نشود.
من هم ی وبلاگ دارم. بیشتر مطالب مربوط به قشقایی می نویسم. سلام آقا آریا هم برسونید.

سلام دوست عزیزم . نه اشتباه ننوشتین. خوشحالم که همیشه به اینجا سر میزنین و ممنونم..
هووووووم فکر نمیکنم آریا بوده باشه، چون اصلاً مسیرش اونجا نیستش، خودشم میگه من نبووووووووووودم :))
مممنون از این همه دعای خیرتون و آرزوهای قشنگتون برای ما... راستش من اصلاً از دست خانواده‌ی همسرم دلگیر نیستم. یعنی الان دیگه نیستم. من فقط تفاوتها رو میگم که ایشون متوجه بشه که توی زندگی همه از این دست مشکلات هست ... من هم به این چیزا البته به چشم یه مشکل نگاه نمیکنم، بلکه به چشم یک تفاوت نگاه میکنم. تفاوتی که مربوط هست به عقاید و باورهای شخصی آدما که در جای خودشون محترمند.
من خدا رو شکر میکنم که همسری دارم که بی نهایت منطقی و مسئول، که همیشه یارو یاور من در همه ی امور هستش و همیشه درکم میکنه از طرفی خدا رو شکر میکنم که خانواده ی همسرم به هیچ وجه آدمای بدجنسی نیستند و همیشه از ته قلب آرزوی زندگی شاد ما رو دارند. همون طور که گفتم باید این تفاوت ها رو مدیریت کرد که نه سیخ بسوزه نه کباب و همیشه احترام بین دو طرف حفظ بشه که خوشبختانه تا اینجای کار موفق بودیم. میدونین من به این پرده‌ی احترام خیلی اعتقاد دارم.
راستی اومدم به وبلاگتونا.البته اون وبلاگی که قبلاً گذاشته بودید، انگاری یکی دیگه بود و به نظر میرسید که یک گروه اونجا رو آپدیت میکنند..
سر میزنم حتماً بهتون دوست عزیز و ممنونم بابت این نظر زیبا و ارزشمندتون.
آریا هم سلام به شما میرسونه.....

بابای آرتاخان جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:19 http://artakhan.blogfa.com

سلام
عکس های قشنگی بودن . ممنون . خب بالاخره اونها نیاز به مادر دارن . حتما جوجه ها رئ دیدین که وقتی غروب می شه و یا حتی تو ظهر تابستون لای پر و بال مامانه توی سایه آروم می گیرن . . . به هرحال رفتارشون طبیعیه و شما هم که حالا باید نقش مامانشون رو بازی کنین هرچند این جوجه ها اصولا مامان ندار به دنیا میان .

سلام آقای بابای آرتا خان :)مرسی. آره چه اینا با مادر به دنیا بیان و چه بی مادر، به طور غریزی نیاز عجیبی به مادر دارن. برای همین دلم براشون میسوزه....
من دیگه نمیخوام مامانشون باشم، آخه دیگه خسته شددددددددددم :((

آریا شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:41 http://charkoh.blogfa.com/

سلام سپیده خانوم. در مورد وبلاگ ها درست می فرمایید. اون وبلاگ مخصوص انجمن قشقایی های تهران است (http://qashqaee.blogfa.com/) و توسط چند نفر از دوستان مدیریت میشه اما این یکی وبلاگ خودم هست. البته من تا حالا چندتا وبلاگ داشتم ی مدت که میگذره حذفشون میکنم.
واقعا بابت تفکری که دارید تحسینتان می کنم. تعارف هم ندارم چرا که متاسفانه امروزه چنین تفکراتی خیلی کم شده و این ی مشکل بزرگه. جهان به سمت یکپارچه شدن پیش میره ولی ما انسانها روز به روز دوست داریم بگیم فقط من درست میگم. مطمئنم بابت این فکر قشنگتون روز به روز خدا شادی بیشتری بتون عطا خواهد کرد.
من حدود 6 سال شمال دانشجو بودم و تقریبا همه شهرهای شمال را گشتم. گیلانی ها را از بقیه بافرهنگ تر و روشن تر دیدم.
قدر خودتون، فکرتون و صد البته ما قشقایی ها را که شوهر خوبی برات فراهم کردیم را بدونید.
راستی میخواستم خصوصی ادرس محل کارم را بدم بدین به آقا آریا که ظاهرا این گزینه را نداشت. من در شیراز تو دانشکده محیط زیست دانشگاه شیراز و تهران هم دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران (کرج) هستم. البته خونمون فیروزآباد است.

سلام به شما دوست و برادر عزیزم.
ممنون از محبت شما، دیگه توی این دوره اگر بخواییم همه‌اش فریاد منم منم سر بدیم که میشیم مثل نسلهای قبلی... البته تابعیت محض رو هم قبول ندارم و کلاً آدمی نیستم که خودم و عقاید خودم رو فراموش کنم به خاطر افراد دیگه‌ای. منتها با احترام گذاشتن به عقاید دیگران میشه احترام رو هم برای عقاید خودت بخری و صد البته به شرطی که همسری داشته باشی همراه و همدل...
بله گیلانیها خیلی با فرهنگند. من گیلانی نیستم البته از شهرهای مازندرانیم که نزدیک به گیلانه (ت ن ک ا ب ن)... بله من قدر قشقاییها رو میدونم به خدا..... شاید یکسری از سنتها رو قبول نداشته باشم اما در کل آدمای خیلی خیلی مهربونی هستن...
من آدرس وبلاگ همسرم رو براتون میذارم توی خصوصیتون. اگر خواستید اونجا با ایشون در تماس باشید...
راستی یکی از دوستای عزیز من که به جرات میتونم بگم بهترین دوستمه و قشقایی هم هست، اهل فیروزآباده...
بازهم سر بزنید. خوشحالم میکنید...

سیما شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 16:05 http://alamatetaajob.blogfa.com

دوستم خدایی این جوجوها خیلی خوشگلن.حیفه پیشی من بیاد بخورتشون...راستش منم از این خفقان متنفرم..خدا رو شکر که منم کلا ساده می پوشم والا با این نرخ هایی که واسه سرو ظاهر وضع کردن باید قرض و قوله میکردیم تا ولمون کنن!

جوجه‌هام یکیش مرد و اون یکی رو بردیم دادیم به آقاهه. دیگه سر پیشی شما این وسط بی کلاه موند :))
مرده‌ شورشونو ببرن، همه چیزمون درست بود، مونده بود لاک ناخن خانومامون....

عرفان شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 16:39

سلام
خسته نباشید
پس انجا هم دارند احساسات مردانه و زنانه را بروز میدند نه؟
موفق باشید

سلام. سلامت باشید... آره گویا این طوره :)

شیرین خانومی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 21:08 http://havooo.blogfa.com

آخیییییییییییی چرا ؟ طفلکی

نمیدونم. صبح پا شدیم دیدیم به لقاءالله پرتاب شده :((
گریه‌ام گرفت و بماند آریا هم خیلی از دستم عصبانی که من به خاطر همین چیزاشه که میگم نگیریم :((

باران مامان ترانه یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 http://www.tarlanak.persianblog.ir

جوجو هات خیلی نازن.
جیگرتو به منم بده بخورم

مرسی عزیز دلم.
جیگرمو خووووووووووووردممممممممممممممم:))

فرفر یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:28

مرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخی
خدا رحمتش کنه
خو چی بگم ؟
به نظرم حجت مرد ... نه؟!

آرهههههههههههههه :(( خدا جوجگان رفته‌ی شما رو هم بیامرزه :((

سیما دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:18 http://alamatetaajob.blogfa.com

...بیچاره پیشیه من! فکر کرد دوست دختر پیدا کرده! می خواست بخورتش و نازش کنه و ....افسوس.

میتونم آدرس بدم به پیشیت، یه جا هست کلی دوست دختر پیدا میکنه اونم از نوع خوشمزه‌اش :))

آبجی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

ای جانم
سلام خواهری من خوبی عزیزه دلم
چه نازن این قدرت و حجت خان من
خاله قوربونشون بره
چه نازن ؟
نمی ترسی ازشون
؟
بهتری خواهری من حالت بهتره عزیزه دلم
محض اطلاع واسه اینکه خاله جونه منم ازت عقب نیفته و از اونجایی که خیلی حسوده بله ما هم بعله
فک کن حالا تو تابستونو گرما و شرجی و مهمونداری چه شود
ای جانتم دلم خیلی واست تنگیده از وقتی نی نی دار شدی کم پیدا شدی دیگه احوالی از ما نمی پرسی اااااااااااااااااا
اینجوریاست
البته می دونم نی نی داری سخته به خصوص دو قلو ......
می بوسمت خواهری
ولی من نمی ام خونتون حالا حالاها ها چون از جفت نی نی هات شدیدا می ترسم .
بوس

گلبرگ دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 http://golbarg31.blogfa.com/

بی خیال ایرانه دیگه

اوهوووووم :(

آبجی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

وای خدایه من چرا اخه ؟
الهی تسلیت می گم خواهری ان شالله غمه اخرون باشه خوب چرا اون یکی رو پس دادید یه جفت دیگه واسش می کرفتید .....
اره جوجه ها معمولا زیاد مقاوم نیستن و زود مریض می شن و میمیرن.....
ای جانم ناناحتی الان ......
الهی دورت بگردم
باشه می امن خونتون
اگه تا اون موقع حیوون دیگه ای نیورده باشی و به سر پرستی قبولش نکرده باشی .....
ای جانم فدایه اجوم
بوس

آبجی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:37

خیلی ناز بودن
مخصوصا امروز که عسکشونم گذاشته بودی
اشکال نداره قدیمیا می گم یه خونه حتما باید یه موجوده جاندار جز ادمم توش باشه که قشا و غدر به اون بخوره
نگی خرافاتیمااا نه ولی خوب قدیمیا می گن منم فقط نقل قول کردم خواهری.....
اره دل بستن خیلی سخته
ماهی هم خوبه بد فکری نیست ولی اونم اگه اکواریوم نباشه زود میمیره
اکواریومم که خیلی سخته و مراقبت زیاد می خواد .....
همشم ماهی ها مریض می شن و میمیرن و باید کلی د.وا دکتر کنی و پول خرجشون کنی ......
هی من یه زمانی اکواریوم داشتم یادش بیر 3 در 1 متر
خیلی دوسش داشتم
ولی خیلی به خاطرش ازیت شدم.....
ای جانم بیا بیا بوست کنم از دلت در بره
سرما هم می خوری یه چن روزی مشغول می شی و واسه داداش اریا ناز می کنی .
بوسه محکمه ابدار

Farhad دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:36

Salam abji saba,khofin?Dash aria khufeh?! Az weblog abji layla omadam inja! Gahi mekhunamet.Onmoghe ke 2nbal hayvon bodi khasam bet begam b khel shodam!Hala ke inhame narahati man e pishnehad bet mekonam.
1kasko bekhar!Omresham ziadeh.Harfam mizaneh.Metoni dast amozam baresh biari!Alabateh yekam dash aryae maro bas bendazi to kharj.Age e jojasho bekhari ke hanoz balad nabashe harf bezaneh fek konam tarafay 400 500 e khobesh giret bead.Boro to net darbarash serch kon.Age komaki az manam bar omad bet megam.
Hodod 11sale darim.Fek konam khayli khoshet biad.

سلام آقا فرهاد. من جوابتونو داده بودم اما نمیدونم چرا پابلیش نشد، الان دیدم که نیست.
خوب بذارید از اول بگم، ممنون از این پیشنهاد خوبتون. راستش بابام هم این پیشنهاد رو داده بودن بهم، اما شما که دوباره بهم گفتین بیشتر توی ذهنم شکل گرفت. راستش کاسکو خییییییییییییلی شیرینه به خصوص اینکه حرف هم بزنه... واقعاً دوستداشتنیه، اما یه بار توی خونه‌ی دختر خالم، وقتی که آزاد بود، اومد سمتم، منم خیلی ذوق کردم اما اون دستمو گاز وحشتناکی گرفت... گاز میگیرن؟ من که قصد اذیت کردنشو نداشتم حتماً از من خوشش نیومد.. اما فکر میکنم اگر از بچگی بزرگش کنیم، عادت کنه بهمون. 11 ساله که دارین؟ چه خوب... پولش مهم نیست، باید بتونم آریا رو راضی کنم به داشتنش..
ممنون ازتون که این فکر رو انداختینش تو ذهنم. در موردش فکر میکنم.
راستی به اینجا سر بزنین بازم....

شهین سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:41

آق فرهاد راس میگه& چیه خودتو لوس کردی و این جوجه های بیچاره رو عذاب میدی برو یه طوطی بگیر خیال خودتو راحت کن.راستی این جمله ( بده بیاد) یه خورده هم چی بی ادبیه. عوضش کن.بخصوص معادلش تو زبون گیلکی که میگن فدم بایه خیلی ناجوره و یه جوک خیلی بد داره...فدم بایه فدم بایه یهو طرف میگه چیزی نمانده جز .....

سلام شهین خانوم یا آقا حمید!!! یا هر کس دیگه‌ای. ممنون از نظرتون. چرا فکر میکنین من لوسم؟! چرا تا حالا پس بهم نگفته بودین؟
در مورد کاسکو یا طوطی هم دارم فکر میکنم ممنون.
راستی در مورد فدم بایه، من اصلاً نمیدونم یعنی چی چون من گیلانی نیستم...
اما اگر اینجور فکر کنیم برای همه چیز جوک خیلی بد پیدا میشه و من اهمیتی به این مسایل بی‌ارزش نمیدم که کسی در مورد یه جمله‌ی ساده، چی فکر میکنه و فکرش تا کجاها که نمیره..... شمایی که یه کامنت ساده رو آنقدر بزرگ میکنین و ادعا میکنین همه شما رو میشناسن و آبروتون میره، پس بیشتر از این انتظاری ندارم ازتون.... اینجا هم منو خیلی ها میشناسن، من هم میتونستم نوشته‌های ادبی شما رو که به عنوان کامنت برام میذاشتید رو جوری قلمداد کنم، که از یه کاه کوه بسازم.. اما این کار رو نکردم چرا که آشنا به شخصیت شما بودم و هم خودم آنقدر ظرفیت بالایی دارم که اجازه ندم از روابطم برام، اوهام و خیالات، ایجاد بشه. همین که برای من ایجاد نشه، کافیه دوست عزیز. همین که همسرم که اینجا رو میخونه و براش کج‌فهمی ایجاد نمیشه کافیه... در ضمن شما اگر نظری داشتین نسبت به من و ویک سری از نقاط ضعف وبلاگم(البته از دید خودتون) لازم نبود که خودتون رو در پشت یکسری از کلمات ادبی و یا اسمِ شهین خانوم پنهان کنین. همونطوری هم با اسم واقعیتون میگفتین ما میشنیدیم آقا حمید راهدار...

آبجی سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:06 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

ای جانم
عجب جوابه دندان شکنی بهش دادی .... خوشمان آمد حالا جدی جدی این همونه ؟؟؟؟؟
ای جانم فدایه اجوم بشم......
خوب خواهری من منم از این سندروما دارم ولی یه کم بچرخ دقیقا حدود 180 درجه از سندرمه اجومه فاصله داره....
ای وای قسطا رو نگو که دلم خونه....
ای فدات بشم می خوای بیا من قسطاتو بدم ... نیست خودم می تونم خیلی سر وقت قسطامو بدم ولی بانکی و اینترنتی خیلی راحتتر می شه خواهری من ....
ای ای ای منم می خوام فیلم عقدتو ببینم می بینی چقد پ رو وام من.....
فقط کافیه تو روم بخندی .....
ههه
ای جانم هر موقع اومدید خونمون یادتون نره ها کله البوما و فیلماتونم بیارید باشه ؟؟؟؟
فقط باید به فکر سر هم کردن این شوشو من بشیم... و این وبلاگ....

کادو روز مردم مود داشت دیگه ...
این شوشویه ما کفشش ماله مراسمه عقدمون بود یعنی یکسال و خورده ای ÷یش ولی بچم خوب نگهشون داشته بود لباساشم .....
خوب دیگه من معمولا چیزایی رو می گیرم کهو واقعا احتیاج باشه....
ای جانم چه عشقولانه هندونه یادم باشه سال بعد حتما قبل از خرید کادو باهات مشورت کنم.....
می دوستمت خیلی خیلی خیلی دلم واست تنگ شده احساس می کنم خیلی وقته دور بودم از تون
بیا بیا ببغلمت خوهاری من
بازم بوس

Farhad سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:07

Salam.Khubin?
Khob on ke paride gaz gerfte sag bodeh!(parandeh nok mizane!)
agaram nok zade oghab bode!
Shokhi kardam!
In ke nok bezane ya na bastegi be tarbiatesh dare.Va shoma ham bayad beduni be kojash hasaseh,masalan kaskoa mamolan be dom ghermezeshon hasasan.Ya masasan nabayad say koni 2 dast negahesh dari(mese in aks jojat)
on ke gazet gerefte momkene az gharibi bode bashe ya in ke doresh e dafe shologh shode onam chon biron az ghafas bode tar30de.Khola3 dalil ziad dareh.Khode kasko va nejhad va moshakhasatesham mohemeh.(nari begi agha 2kilo kasko bedeh!)
1chezi digeh!Khayli hasod va naz nazoeh!Ino to ketaba ham didam!
Dash aria ham razi kardanesho khodet baladi!.
Khosh bashin!Bye felan

سلام ممنون..
:)) سگ؟؟؟؟ راستش وقتی گفتین عقاب، یه خورده شک کردم که نکنه عقاب بوده :))
آره خوب من سعی کرده بودم اونو همونطور که جوجه‌ها رو توی عکس گرفته بودم، توی دستم بگیرم که بدجوری گاز گرفت. پس که اینطور. شما تجربه‌ی یازده ساله دارینا. کاسکوی شما حرف هم میزنه؟ یعنی همه‌اش باید توی خونه باهاش حرف زد که حرف زدن رو یاد بگیره؟
از لحاظ سر و صدا چطور؟‌مثلاً اینکه صبحهای زود یا شب نصفه شب بخواد صدا کنه، میدونین یه جورایی هم نمیخوام آرامشم رو از دست هم بدم و مزاحم کار همسرم بشم. میخوام بدونم از این نظر چطوره؟ راستش با آریا صحبت کردم و استقبال کرد اما گفت الان نه، وقتی به طور کامل تحقیق کردی اون موقع میخریم. راستش توی نت زیاد در موردش سرچ کردم و اتفاقاً خیلی ها هم گفتن که پرنده‌ی حساسیه و به قول شما ناز نازی. اما از لحاظ سر و صداش، کسی توضیح واضحی نداده بود... ممنون میشم که راهنماییم کنین.
یه دنیا مرسی از بابت محبتتون...

Farhad سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 19:40

Ra30mage shoma male kojain?!
Gofti ghabreston b darya nazdike!Kojai ke darya darin?!

من نصفم شمالیه (از طرف پدریم) و نصفه دیگه‌ام تبریزیه (از طرف مادری)، شمال بزرگ شدم(ت*نکابن) اما الان چند ساله که تهران زندگی میکنم با همسری... بله اونجا قبرستون به دریا خیلی نزدیکه...

شیرین خانومی سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:46 http://havooo.blogfa.com

این آپ نکردن به فوت حجت ربط داره ؟
چرا نمیای ؟ کجایی؟
نکنه به خاطر لاکت الان .........

هاهاها نه عزیزم دلم :)) مشغول یه سری کارای روزمره بودم و یه سری تمرینات طراحی که استادم بهم داده بود و مجبورم فردا تحویلشون بدم...
نهههههههههههههههههههههه فعلاً نه، اما شایید فررررررررررررررردا خدا نکرده.....:(
از زندون هم قول میدم آپ کنم :)

Farhad چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:02

Salam abji saba dash aria!
1sat neveshtam hamash parid!
Mamolan copy megiram in bar tanbali kardam!
Are male ma harf mizaneh!Ama injory nist ke 24sat majbor bashin bashi bahash harf bezani!
Aval baraye in ke rah biofte mamolan vasash navar mezaran!1kalamaro to navar tekrar mekonan!Masalan(salam)
vaghti mikhan harf zadan yad begiran mamolan ba sot shoro mekonan,sot mizanan!Bad az chand modat (chand mah) harf mezane,dige khodesh kam kam rah miofteh,harfaye rozanaton ro tekrar mikoneh.
Masalan az dar meayn to megeh salam ya zohr ha mige (zohr bekhayr) shaba mege (shab bekhayr!)Ya sobh ha mige (aria jan sobhane!)
faghat motasefane jome halish nis!Va3 sobahne 3daton mekone!(ke inam mamolan rah dare!)
In ke chevaghtai saro seda mekonan bishtar be adat bastegi dareh.Mamolan to jahaye tarik sar seda nemekonan.Masalan age azyat kard bezarinesh to e otagh tarik.Saket mishe.
Benazar man e joje begirin behtare,behaton adat mekone!Ba in ke joje emkanesh hast harf nazane hechvaght ama be riskesh miarzeh!Foghesh mifroshinesh!(in ke migam joje andaze kabotare ha!Chand mah ta hodod 1 saleh!)
ra30 dash aria chekarasat?!Age Mojazi to net begi begu!(az onja ke gofti nemekhay sar seda mozahemesh besheh goftam!Fozolim gol kard)
shad bashin,va3 konkoramam doa konin!felan bye!

سلام داش فرهاد آقا... آخی کنکور داری؟ ایشالله موفق باشی. مطمئن باش اگر زحمت کشیده باشی حتماْ نتیجه میگیری، ردخور نداره... من مثل خیلی ها نمیگم که آهای چرا کنکور داری میای نت؟!!، چون خودم وقتی برای کارشناسی میخوندم ساعات بیکاریمو میرفتم نت، حتی امسال هم که برای ارشد خوندم، وقت بیکاریمو توی نت میگذروندم و خدا رو شکر قبول هم شدم.
مرسی یه دنیا ممنون از راهنماییات. واقعاً ریز به ریز برام توضیح دادی. حالا باید یه کم خودم رو جمع و جور کنم و اگر خواستم بخرمش، بعد از تابستون میخرمش چون همه‌اش در سفریم اغلب تابستونا. اگر سوالی داشتم حتماً باز ازتون میپرسم برادر خوبم به شرطی که همه‌اش به اینجا سر بزنی...
راستش آریا مهندس ارشد یکی از شاخه‌های یه وزارتخونه‌است. اما اینکه میگم سر و صدا مزاحم کارش نشه به خاطر کارش نیست به این خاطره که آریا علاقه‌‌ی زیادی به برنامه نویسی و کامپیوتر داره، شبا تنها فرصتیه که به این سرگرمیش میپردازه و منم میخوام همه‌چیز آروم باشه تا آریا لذت ببره از ساعات تفریحش. خواهش میکنم چرا فضولی.... بازم پیش من بیا داش فرهاد...

آبجی چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

سلام اجویی
خوبی عزیزه دلم
چه خبر مبرا ؟
خوابی الان یا بیدار ؟؟؟؟؟
چی کار کرد یکاسکو خریدی یا نه ؟؟؟
این آقا فرهاد همشهری ماست....
اهای آقا فرهاد اجومو اذیت نکنی خوب راهنمایش کن از اون راهنمایی هایه توپ .....
راستی کاسکو رو بلهتره از وقتی نی نیه بخری نه وقتی شد خرسه گندخ اندازه من.......
نه اندازه داداش فرهاد ......
خوب همین دیگه .....
برم برمک به کارام برسم که زیادن....
بوس

مامان گلپونه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 http://zanmardkoodak.blogfa.com

الهی چه حجت و قدرتی.

مرسی قربونت برم....

پریا چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 http://missparia2.blogfa.com

سلام سپیده ی نازم
الهی فدای مهربونیات
خوبی گلم ؟؟؟؟؟؟؟؟
جوجوهات خیلی نازن ، مثل مامانشون ، مخصوصا حجت .....
دلم برات قد دل همون جوجه هات شدن
عزیزمی
آدرس جدیدم رو برات میزارم عسلکم

سلام نازگلم. خوبی؟ مرسسسسسسسسسسسسسی اما من اینقدر ناز نیستم :))
ای جانم. منم دلتنگتم. ایمیلت رسید به دستم. حتماً برام آدرس بذار... منتظرم...

فرفر چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 17:56

بیا بنویس دیگه ... دلمون تنگ شده ! ( بووووووووووووووووس)

سلام فرفر جووووووووووونم. اومددددددددم. سوووووووک سوووووووووک...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد