سفر!

خوب خیلی وقته که دارم به یه سفر فکر میکنم. چون واقعاً بهش نیاز داشتم.  و خیلی اتفاقی دخترخاله‌ی عزیزم، مراسم عقدکنانه‌شه. همونی که از خصوصیات باباش در پست "سید حسین یا حسین آقا" یه چیزایی گفتم. خوب خیلی براش خوشحالم و از ته دل براش آرزوی خوشبختی دارم. وقتی امروز باهاش صحبت میکردم، شادی محسوسی توی صداش بود، که از درون شادم کرد...

اصرار داشت که این هفته باید به جشن عقدش برم، و خیلی دلگیر میشه که اگر نرم. منکه اصلاً روی اومدن آقاهه حساب نمیکردم. چون میدونم خیلی سرش شلوغه، و از همه مهمتر، چون توی دانشگاه هم تدریس میکنه، به سختی میتونه کلاسهاشو لغو کنه. بهش گفتم باشه میام اما آریا نمیتونه بیادا...

تا اینکه امشب:

من: آریااااااااااااااااااااااا، نمیخوام اصرار کنم، هیچ وقت هم اصرار نکردم، اما... بیا بریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم..(همزمان با این کشش صدا، چشمها هم به طرز بسیار "دل ریش کنی" تنگ می‌شوند.)

آقاهه: نه نه اون جوری نگاه نکن. خواهش میکنم. من نمیتونم در برابر این نگاه مقاومت کنم. نه نه میدونی که.... آه... باشه اصلاً... کی بریم؟؟؟!!!... [آیکون عجز فراوان]...

اصلاً باورم نمیشد که این چشمها اینقدر قدرت دارند، والّا زودتر از این قدرت استفاده میکردم

خیلی خوشحال شدم که ایندفعه آریا همراهم میاد. اینقده خوشحال شدم... خیلی خسته‌ام الان. تموم برنامه‌ها، توی سرم رژه میرن و از هم پیشی میگیرن. دونه دونه‌شون رو، روی کاغذ آوردم. اینقده کار دارم که باید انجامشون بدم. رفتن به یه آژانس هوایی برای رزو بلیط، خوشگلیزاسیون خودم، برداشتن لباسهای مورد نیاز خودم و آقاهه، رفتن به بانک برای یه سری امور بانکی...

وای.... امیدوارم به همه‌شون برسم. اما همچنان خوشحالم. الانم دارم به آهنگ " همه چیز آرومه من چه قدر خوچحالم" گوش میدم....

قبل رفتن خبر میدم، رفیق............


بعداْ نوشت: ساعت ۱۸:۰۰ پرواز به سمت وطن مادری، تبریز. با هواپیمای بویینگ... به امید دیدار دوستان گلم....

نظرات 34 + ارسال نظر
رختخواب دوشـــیزگی یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 http://akasha.blogfa.com

پس شربت‌خوریه؟! یا شیرینی‌خوران!
(رامسریا که این‌جوری می‌گن نمی‌دونم شمام به جشن عقد همینو می‌گین؟!)
بابا اون چشمات منو کششششته! :d

سلام هدیه جان. نه اونا همون عقد میگن. اما سمت ما-شمال- بهش میگن شیرینی خوران.
هدیــــــــــــــــــــــــــــــه! بیـــا تو هم بریـــــــــــــــــــــــــم [آیکون همون چشما]

باران یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 http://bojd.blogfa.com

باشد که به شما و آقای خوبتان خوش بگذرد

مرسی محمد جان! خوش باشید شما هم....

آبجی لیلا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

ووووووووووووویی
شایدم بوووووووی
منم دلم خواست
الهی فدایه اون چمشایه نازت بشم که سوزناک نگاه کردیو دله داداش شوشو .. رو بردی
نکن این کارارو با بچه مردم.
راستی سلام اجویی
خوشحالم که داری می ری سفرو خوشحالی .
من می ام منم می ام
منم دلم عروسی و بزن بکوب می خواد
وای با اون بابهه دختر خالت می زاری بزن بکویم بکنید ؟؟؟؟؟؟
ان اشلله سفر بیخطر و بهتون خوش بگذره.
خوشگلیزاسیونتم مبارک باشه پیش پیش گلی خانوم
اجویه منم خودش نازه احتیاج یه این چیزا نداره که ؟
وای کی میرید ؟
اخر هفته برو باشه اخه اگه تو هفته بری من دلم تنگ می شه باشه ؟
منم می امااااااااااااااااا؟
بوس

سلام آجویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی. خوبی؟
بیا بریـــــــــــــــم :)) تو هم مثل خودم پایه‌ای اساسی.
باور کن خودم هم باور نمیکردم که آریا قبول کنه. دیدم هی میگه چشاتو اونطور نکن، بعدشم قبول کرد :)) من بی تقصیرم، از بس این بچه ‌های جنوبی سست عنصرند :)) مثل ما سخت عنصرها نیستین کـــــــــــــــــــــــــه :)
مرسی. تازه برگشتم از بیرون، نصف کارارو انجامشون دادم. عزیزم به احتمال زیاد فردا میریم شایدم پس فردا. آجی رو ببخش. اما بهت اس ام اس میدم حتماً و جاتو خالی میکنم. شما دعا کن با این هواپیماهای فکستنی، سالم برسیم مقصد. یه وقت بی صبا نشین :)
آره بابا شوهر خاله‌ام اهل حاله، فقط اخلاق بدی داره که اونم وقتی بابامو میبینه،حالش خوب میشه...
منم میبوسمت عزیز دلم.
شاد باشی و پاینده....

آبجی لیلا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

می بینی تو رو خدا
حالا بیاهو خوبی کن
اصلا آقایه داداش شوشو ... اصلا خوبی به این شمالی ها نیومده می بینی چی می گن در مورده ما جنوبیایه غیور.
بیا ضد حال بهش بزن و نه شما باهشا برو نه بزار بره.
بگو مرد جنوبی و قشقایی غیرت داره نمی زاره زن تنها پاشه بره سفر...

وا واه چه حرفایی زدم می بینی خواهر ؟
اینا از رو ناراحتیمه ها که داری می ری و من نمی بینمت یه چند روز

خو دلم تنگ می شه واست دسته خودم نیست که

وای از این هواپیماهایه تهران شمال
زمان دانشجویی یه چند بارم بعدش که رفتم پدرم در اومد
فک کن مسیر تهران بشهر و هواپیما 1 ساعته می رفت بعد تهران گرگان و 1 ساعت و رب و نیم
داغون بودن انگار سواره یخچال شده بودی
سر صدا تلق تلوق
نمی دونم چرا به این هواپیماهایه مسیر کوتاه نمی رسن.
مواظبه خودتون باشید خوب
اولی بد به دلتون راه ندید
ان شالله سفر بی خطر
کلی رفتی اونجا جایه منم غر بده
یه دست بندری توپم در جهت رو کم کنی برو باشههههههه
بوووووووووووس

ای خدا تو رو نکشه... اگه اون بچه قشقایی هم نیاد، خود خودم میرم [آیکون یه بچه شمالی راسخ]
حالا من بندری هم میرقصم اما خوب بلد نیستما. اما مگه میشه، یه جا بزن بکوب باشه، آجیت نپره وسط؟!![آیکون قربون خودم برم الهی]
چون راه تبریز تا اینجا دوره و من هم عمراً توی اتوبوس بشینم، مجبوریم با هواپیما بریم. قربون آجیم برم. زودی برمیگردم ایشالله.....

المیرا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:16 http://limonaz.blogfa.com

سلام صبا جان
اول تبریک میگم برای عقد دخترخاله عزیزت.وخیلی خوبه که قصد سفرداری ودرحاله تدارکات برای حرکت هستی.این رفت وآمدا وقتی برای چیزه خوبی مثل سفرباشه خستگی نداره.

سلام المیرای عزیز. ممنون از محبتت گلم. بله، امیدوارم که همه چیز به خوبی و خوشی پیش بره. ممنون از تبریکت خانوم گل...

حمید یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:38 http://hshida.blogfa.com

سلام.خب بسلامتی که خوش بگذره و همیشه در شادی و جشن و سرور باشیدو روزگارتات سرشار ار شادی و صفا باشد و حالا که مهربانی و محبت آریا خان ما و جان شما را ناشی از تاثیر جاودی چشمان و ضعف آریای مهربان در مقابل آن تعبیر کرده ای و آقای استاد را که گویا از رادمردان خاک پاک جنوب و همشهری ما هستند زیاد اذیتش نکن که جنوبی ها از چشم پلنگ هم نمی ترسند اما بیش از حد رئوف و مهربان و دلسوز و رحیم هستند و تاثیر همین اوصاف نیک است که با شما همراه شده است. سفر بخیر و ایشااله همیشه به عروسی و گشت و گذار و خوشی...از شوخی هام دلگیر نشی یه وقت...

سلام حمید عزیز. چرا دلگیر؟! اتفاقاْ خندیدم به خصوص اونجا که گفتی از چشم پلنگ هم نمیترسند :))
مرسی حمید جان، معلومه که همه جنوبی‌ها مهربان و خونگرمند.آقاهه اهل شیرازند :) و تموم وجودش پر از مهربونی و صداقته. ایشالله فردا پرواز میکنیم به سمت تبریز.
مرسی از دعای خیرتون، همچنین برای شما روزهای شادی رو آرزو میکنم.
ممنون که سر زدید.

دختر بیچاره یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 21:46 http://havooo.blogfa.com

ای ول دوست گلم با این آقاهای همسری باید همین جور برخورد کنی و خودتو براشون لوس کنی بعد ببین اونا چه جوری خودشونو برات میکشن خیلی خوشحالم که میخوای بری سفر و عروسی بیا منم با خودت ببر

سلام عزیزززززززم. خوبی؟ مرسی که همیشه بهم سر میزنی. بیا با هم بریم. اگر دست من بودا، تمام آجی‌هامو با خودم میبردم علوسی. عوضش جاتونو اونجا خالی خالی میکنم.
مواظب خودت باش گلم....

عرفان یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:49

سلام
خسته نباشید
من امروز ابتدا امدم مطلب را خوندمولی وقت نکردم کامنت بذارم ولی شماهم که یادی نکردی ازما ؟
بهرحال امید که بهتون حسابی خوش بگذره ضمنا ما جنوبیها اینقدر مهربان و با صفا هستیم که نذاریم دوستانمون ازمون ناراحت بشند و همین احساس و گرمی و جوشیدن هست که باعث شده همشهری ما هم با اراده قوی بیاد همراهیتون کنه .
بهتون خوش بگذره جای مارا هم خالی کنید

سلام دوست عزیز. سلامت باشید.
ممنون از اظهار لطفتون.
خوشحالم که یکی از این جنوبیهای مهربون و با محبت،همسر من شده. و من قدرشو میدونم.
جای همه‌ی دوستان رو خالی میکنم اونجا....
شاد و کامروا باشید.....

آبجی لیلا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

ای جانم
سلام به اجویه سحر خیزم
خوبی گلی خانومی
خیلی خوشحالم که داری می ری جایی که بهت خوش می گذره
ان شالله سفر بیخطر
خوش برید و خوش برگردید
کلی هم اونجا بهتون خوش بگذره
ولی بندری یادت نره حتما به یاده من برقص
چرا خوب اجویی ادمو تو معذوریات اخلاقی قرار می دی
چرا نمی زاری هر چی تو دلمه بگم
خوب ادمه بد بده دیگه
یعنی یه روزی اگه دلم گرفته ب.د یا دعوام شده بود یا مشکلی داشتم نگم تو وبلاگ
به خدا فقط اینجا رو دارم
دوست ندارم باهاتون رودربایستی کنمو
دوباره همون اش و همون کاسه محیط دوستی و فامیلی خارج از وبلاگ واسم پیش بیاد
دوست داشتم اینجا راحت راحا درد و دل کنم.
ولی خودمم چند وقته راحت نیستمو خجالت می کشم ازتون.
گاهی به خودم می گم اخه ادم اینقد پر مشکل
اخه ادم اینقد مسئله دار
کی نمی خوای مثل ادم بری و از چیزایه متعالی تر تو وبلاگ بنویسی
به خدا ادم این مدلی میستم کهخ تمامه فکرو ذکرم پول خونه ماشین و طلا و ازدواج باشه
چون تو محیط خارج از اینجا باید یه شکله دیگه باشم .
نمی دونم منظورمو می فهمی یا نه
باید یه دختر یه همکار یه خواهر همینطور یه همسر و یه عروس تحصیلکرده متشخص که وقتی تو یه جمع می شینه پا به پایه مردا بحث سیلاسی بکن و ربطش بده به اقتصاد و چه می دونم هر کوفت و زهر ماره دیگه و یه معلم اخلاق واسه کوچیکتراهو یه مورد خوب واسه مشورته بزرگترا


واسه همین نمی خوام تو وبلاگمم راحت نباشم
دوست دارم اینجا حداقل از یه سری دیگه از دغدغه هام بگم
مناون قسم از دغدغه هایه سیاسی و اجتماعی و اقتصادیمو تو محیط خارج از وبلاگ می تونم بیان کنم.
ولی این مشکلاتمو نمی تونم.
این می شه که مثل دیشب وقتی زیر دوشه حمام می رم احساس خفگی می کنمو زار میزنم
بعدشم وقتی می ام بیرون می بینم مامان و داداش رفتن خونه خواهرم
گوشی رو بر می دارمو جلو آینه اینقد سر شهرام جیغ می کشم که خودم با چشمام کبودی لبامو وقتی جیغ می کشم می بینمو یه لحظه ساکت می شمو تو اینه میز توالتم زوم می کنم رو لبم که چرا این شکلی میشه لبمو صورتم .
ولی الان خوبم و امروز یه روزه قشنگه مثل تمامه روزایه دیگه خدا .......
و من
چرخ بر هم زنم از غیر مرادم باشد
من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک.
کاش همه جیز زندگی فقطه فقط دسته خودم بود نه شهرام یا خانوادش.
می بوسمت گلی
خوش بگذره
همین چند روزم کلی دلم واست تنگ می شه
منتاظرت می مونم قول می دمو که وبلاگو هم به هم نریزم
بوس گنده

پریا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 http://missparia.blogfa.com

سلام به آجویی مهربون و نازم
خوبم بد نیستم ، خودت خوبی ؟؟
خوش بذگره بهت عزیزدلم
من زیاد این آهنگ و دوست ندارم
درست حدس زدی ، اون لباس زرده منم

سلام عزیز دلم. مرسی من هم خوبم. از الان که خوشن=تیپی معلوم بود که اون بچه خوشپیه‌ی لپ لپی خودتی. زنده باشی عزیزکم...

بابای آرتاخان دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 http://artakhan.blogfa.com

مسافرت فوق العاده اس
همین پریشب به خانمم گفتم که به یه هفته مسافرت عالی نیازمندم . . . .

ایشالله جور میشه و شما هم به یه سفر خوب یک هفته‌ای میرین.. سفر خیلی خوبه

آبجی لیلا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

نه عزیزه دلم من منظورت و متوجه شدم همینجوری یه کوچولو یه چجیزایی تو دلم بود گفتم
منم خیلی راحتم اینجا اینجا چیزایی رو بهتون می گم که هیچکسه هیچکس تو خانوادمو محیطه غیر از وبلاگ نمی دونه
حتی تصورشم نمی کنن که من این مسائل و مشکلات وداشته باشم.
من خوب می فهمم که چی می گی یا منظورت چیه
جنبه شوخی نوشتت رو کاملا درک کردم
منم همیشه سعی کردم مثل مامان گل÷ونه رودربایستی نکنم تو حرف زدنامو از هر چی که دوست دارمو خوشحال می کنهو ازارم می ده بنویسم ولی گاهی واقعا از اینکه اینقد بدمو ÷ر مشکل خودم ازتون خجالت می شکم
عزیزم.

آمنتیس دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:33

سلام عزیزم عکسها که 3 تا بود به دستم رسیده خیالت راحت ولی لطفا برام یه ایمیل بده تا بدمنم که الان ازت برام میل میرسه یا نه ؟ درضمن حبراتم بهم بده .هروقت بهم ایمیل دادی تو همین قسمت بهم بگو در ضمن برای استخدامی آموزش و پرورش ثبت نام کردم امتحان بدم برام دعا کن عروسی هم خوش بگذره

سلام آمنتیس عزیزم. خوبی؟ گل پسرت خوبه؟
عزیزم من بهت ایمیل دادم. خوشحالم که عکسای خواهری به دستت رسید.
میگم نکنه منو اسپم کردی؟هوووم؟
برات دعا میکنم قربونت برم که ایشالله قبول شی. دوستای دیگه‌ام هم شرکت کردن... موفق باشی و پسرت رو ببوس...

عرفان دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 19:30

سلام
سفر بسلامت و مراسم به خوشی و شادی

مرسی دوست عزیز... سلامت باشید..

آفرینش دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:04

سلام عزیزم

انشالله سفر و عقدکنون و کلا همه چی بهتون خوش بگذره

سلام عزیز دلم. جاتون خالی... همیشه خوش باشی انشالله...

آبجی لیلا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

سلام اجو سپیدم خوبی گلی خانومی ؟
چه خبر مبرا ؟
حتما الان نشستی جمعتون جمع و مشغوله حرف و صبحونه ؟
ان شالله عروسی بهت خوش بگذره
دیشب می خواستم بهت اس ام اس بزنم ببینم حالت خوبه مشکلی نداشتید تو راه که دیدم گوشی ثابتمو تو اداره جا گذاشتم طبق معمول که واسش بودو نبودم مهم نیست ایرانسلمم شارز خلاصصصصصصصصصص
ای الهی دورت بگردم زود بر گردیا هنوز نرفته دلمون تنگیده
می بوسمت گلی خانومی

از اینکه به یادم بودی ممنون عزیزم برای همین گفتم تا آجیم نگران نشده یه اس ام اس بهش بدم. مرسی برگ گلم :‌*

عرفان سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:18

سلام
دلتنگ شدیم
صبح سه شنبه شما بخیر
خوش بگذره

سلام دوست عزیز، شب و روزتون بخیر و خوشی.
مرسی، خوش باشید شما هم...

علیرضا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 http://morghehava.blogfa.com

سلام صبا جان
همیشه به شادی و سفر.
بهتون خوش بگذره.
امان از دست این چشا که چه کارایی نمیکنن.
آهنگ آرام بخشیه. پریشب که بارون میومد رفته بودیم دربند. تو یکی از رستورانها این آهنگ پخش میشد. ما هم رفتیم همونجا. خیلی خوش گذشت. جاتون خالی خیلی هوای خوبی بود. انگار تو سوئیسی.

سلام علیرضا جان. ممنون سلامت باشید.
من هم خیلی این اهنگه رو دووست دارم، یه انرژی خاصی بهم میده. بهت سر میزنم. حالا اینجا کجا بود که اینقدر "سوییس" بود، بگین ما هم بریم...
شاد باشی دوست خوبم.

سوگل سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:47 http://voroodmamnoe.persianblog.ir/

خوب خیلی عالیه که همسرتم داره باهات میاد! منم بعضی موقع هام نگاهم گیرا میشه مخصوصاً وقتی عصبیم یا شیطونم

عرفان سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:15

سلام
خوبی ؟
سفرهای دور دور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلتنگ شدیم بیا دیگه

سلام. مرسی. آره دیگه رفتیم کلی کار کردیم برای برگزاری جشن و 4 شنبه هم جشن بود.. مرسی که سر میزنید....

سهره سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:46

سلام صبا جونم همیشه بسفر گلم خوشحالم ک با هم میرید ایشالله ک خوشبخت شن و ب شما هم خوش بگذره ..سفرت بیخطر خدا همرات..جات کنارمون س ب ز ..خوش بگذرون و بسلامت برگرد نازنینم

سلام سهره‌ی گلم. جات خالی فدات شم. مرسی گلم، ایشالله همه‌ی جوونا خوشبخت شن.. ممنون از این همه دعای خیرت نازنینم. قربون قلب پاک و مهربونت، بهت سر میزنم گلم...

آبجی لیلا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

سلام سلام صد تا سلام
سلام اجو سپیدم خوبی خانومی
چه خبرا ؟
الان که فک کنم هنوز تبریزی ولی دلم واست تنگ شد گفتم صبح کله سحری از خواب بیدارت نکنمو بیام الینجتات واست بنویسم.
دیروز مراسم بود من فک کردم مراسم 5 شنبست ؟
حسابی غر دادی بندری هم رقصیدی

بوس بوس بوس
زود بیا دیگه خوب دلم تنگ شده واست
روووووووووده جونی

آبجی لیلا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

اجو کجایی خیلی به دعاهات و انرزی مثبتات احتیاج داریم

:‌ *‌‌ : *
ای الهی قربونش بشم. جات خالی خیلی قر دادم، بندری هم یه بار رقصیدیم، اما به یادت بودم همه‌اش... و خیلی برات دعا کردم...

دختر بیچاره چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:15 http://havooo.blogfa.com

سلام عزیزم
من میخواستم شما رو لینک کنم با اجازه اگه اشکالی نداره بهم خبر بده منتظرم

سلام عزیز دلم. صاحب اختیارید... باعث بسی افتخار است. بهت سر میزنم حتماً...

پریا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:03 http://missparia.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممممم
خوبی ؟؟؟؟؟
خوش میگذره آیا ؟؟
آخه خدایی دلت میاد بدون من و لیلا میری خوش گذرونی ؟؟؟
بیا زودِ زود برامون تعریف کن چه ها شده
حالا بیا یه بوس بده

سلام پریا جونم. مرسی فدات شم، جای همه‌ی دوستان رو اونجا خالی کردم. میام وبلاگت. همیشه شاد باشی و پر انرژی عزیز دلم...

عرفان چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:14

سلام
بازم که.......
کجایی شما؟

باران چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 23:35 http://www.bojd.blogfa.com

عرفان پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:50

سلام
بازم سفر تشریف داری؟
خوب اینقدر منتظر موندم تا خودم هم رفتم سفر تهران یعنی امدم تهران جون شما هم که انج تشریف داری.
امید سالم باشی
حتما تا من برگردم شما هم برگشتید.

سلام دوست عزیزم. سفر بی خطر و انشالله خوش بگذره..

آریا شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 http://tafreevar.wordpress.com

سلام.
بی‌صبرانه منتظر پست جدیدت در مورد مسافرت و عروسی هستیم :)
موفق باشی.

ای الهی من قربونت بشم. چه عجب، صفا آوردین آقـــــــــــــــــــــــــــــــــا...
میخوای این پست جدید رو خودت بنویس...ها؟؟ بی تعارف میگما...

مامان گلپونه شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 http://ظشدئشقینخخیشن.ذمخلبش.زخئ

سلام خوب منم گاهی از این نگاها استفاده میکنم هر چندگاهی هم کارگر نمیفته!

سلام مامان گلپونه‌ی گلم. راستش قلق داره، شاید برای همسر شما باید بیشتر چشما تنگ بشن و صدا کشش زیادتری داشته باشه :))
مرسی که سر زدی عزیز دلم. قربون دوست مهربون و صبورم بشم. ببوس پسر نازنینت رو...

آبجی لیلا شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:32 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

سلام اجو سپیدم خوبی عزیزیم
کجایی خوب دلم تنگیذده واست
ولی روم نمی شه اس ام اس بدم
همش می گم نکنه خواب باشی و یا کار داری
واسه همین دوباره پناه اوردم به وبلاگ بیا دیگه
دلم خوب تنگ شده
بیا دیگه می خوام واسمن تعریف کنی اونجا جه خبر بوده
بیا دیگه یه کمم نگرانت شدمک
خدا کنه فردا صبح که وبلاگت و باز می کنم پر باشه از حرفایه قشنگ یه کم دیر کنی دیگه واقعادلشوره می گیرماااااااااا
می بوسمت سلام داداشمم برسون

اومدم پیشت...

حمید شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:57 http://hshida.blogfa.com

سلام.انشاء اله که تا اینجای سفر خوش گذشته و کماکان مشغول خوش گذشتن است و بحول و قوه الهی در معیت همسر محترمتان که روز اول به سختی راضی به آمدن شد و الان لنگر انداخته و از کنگر و سفر سیر نمیشودشاد وخرسند باشید و ارادتمندان و مشتاقان را زیاد منتظر نگذارید.چشم براه قدوم مبارکتان.

سلام حمید جان. مرسی از حضورت. راستش بله، دیگه به اصرار صاحبخونه، کنگر خوردیم و لنگر انداختیم :)) آریا خان از تبریز خیلی خوشش اومد. همین دیروز برگشتیم. امید که نصیب شما هم بشه. شاد باشید دوست خوبم...

سیما یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 00:54 http://alamatetaajob.blogfa.com

صبا جان امیدوارم بهت خوش بگذره...سفر خیلی خوبه.مخصوصا وقتی با دل خوش کنار کسی که دوستش داری فارغ از تمام غم های دنیا بتونی بری....منم عروسی دوستم ساری دعوت داشتم...نشد برم...

سلام سیمای مهربون. ای الهی، هیچ وقت غم نبینی عزیزم، مشکلات زندگی، کم و زیادش برای همه هست. نرفتی ساری؟ حیف شد، خیلی توی روحیه‌ی خودت و پویان تاثیر خوب میذاشت. ایشالله سفرهای بعدی گلم. میام پیشت حتماً....

آبجی لیلا یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 http://http://noghtekhan.blogfa.com/

وای وای وای برگردم این اجویه قشنگمو که قر داده اونم بندر ی
وای س÷یده جونم قشنگیاااااااا
نمی دونی چقد خوشحالم
پر شدم پر شدم وقتی که نوشتت و خوندم
وای نمی دونی چقد از تک تکه کلماتت و حست لذت بردم
دقیقا احساسات و درک کردم
و می دونستم دقیقا تو چه حالتی اینارو نوشتی
به خدا روزی 1000 بار خدا رو واسه داشتن شماها شکر می کنم
به خدا جدی می گم
تمامه دلخوشیم هستید تو غم و شادی و.
همش می گم بدوام بیام اینجا و بهتون بگم هر چیزی و ها فرق نداره همه چی رو
نمی دونی اجویی چقد خوشحالم دوست دارم از خوشحالی شهرام بگیرم بزنم
شدید بزنمشاااا
وای 10 خرداد گزینشش اونم از اون گزینش مزخرفاااااااا
تو رو خدا دعاش کن
ممنونم بابته وقتی که گذاشتی و همش به فکر ما بودی حتی تو شادترین و شلوغ ترین لحظات زندگیت
ان شالله کارمایه این نیته خیرتون هر چه زودتر برگرده به زندگیه شما و داداش...
تنها کاری که می تونم بکنم دعایه خیر و خوشبختی و عاقبت بخیریواستون
از ته اعماق وجودم
دعاتون می کنم.
واییییییی
اجویی خیلی دوست دارم خیلی خیلی خیلی
الهی دورت بگردم خیلی دلم تنگ شده بود
زود زود زود بیاهو از اتفاقات و ماجراهایه این چند روزه بکو واسم بیصبرانه منتظرم
بیا حالا مجکم بغلت کنمو ببوسمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد